تجزیه و تحلیل شغل

مدیریت کیفیت فراگیر یک رویکرد مدیریتی است که بر کار تیمی، صداقت، بهبود مستمر و ارزیابی مداوم مشاغل و ارزش آن ها تمرکز
دارد. از سوی دیگر، تحلیل شغل به بررسی هر شغل به صورت جداگانه و جمع آوری اطالعات مرتبط با آن می پردازد. این فرآیند
معموالً هر از گاهی در یک سازمان انجام می شود، به ویژه زمانی که بخش منابع انسانی نیاز به جذب نیروی کار برای یک شغل خاص
دارد. رویکردی جدید است و تقریباً با رویکردها و فرآیندهای مدیریت سنتی مغایرت دارد. تحلیل شغل نیز از این قاعده مستثنی
نیست.
نقاط مغایرت بین تحلیل شغل ومدیریت کیفیت فراگیر مفهوم مدیریت کیفیت فراگیر بر بهبود مستمر فرآیندهای مدیریت و همچنین
کارکنان تأکید دارد. به عنوان مثال، اگر کارمندی در سطح خاصی وارد سازمان شود، طبق مدیریت کیفیت فراگیر و نباید خود را فقط
به شغل اصلی خود محدود کند. در عوض، آن ها باید گزینه های دیگر را در نظر بگیرند و برای کاوش در سایر بخش های عملیاتی،
تالش کنند بیشتر یاد بگیرند. در حالی که فرآیند تحلیل شغل برای تعیین اینکه یک کارمند چه کاری باید انجام دهد و وظایف و
فعالیت های خاص چگونه باید انجام شود، انجام می شود.رویکرد مدیریت کیفیت فراگیر بر توسعه همه جانبه کارکنان تمرکز دارد و
انتظار دارد برای دستیابی به سطوح باالتر کیفیت، در حین کار همه کارها را انجام دهند. همچنین بر بهبود مستمر آن ها از نظر
شخصی و حرفه ای تمرکز دارد.در حالی که تحلیل شغل وظایف و مسئولیت های خاص یک کارمند را تعریف می کند و هر یک از آن ها
فقط باید کارهایی را که به آن ها اختصاص داده شده است، انجام دهند. این مفهوم کامالً بر خالف این رویکرد است.
شرح وظایف و مشخصات شغل در مورد عنوان شغلی، خالصه شغل، وظایف شغلی، مسئولیت های شغلی، شرایط تحصیلی و شرایط
کاری صحبت می کنند. در حالی که در مورد حفظ کیفیت در عملیات، دفع صحیح ضایعات و کیفیت خدمات ارائه شده بحث
نمی کند. این تنها به طور خالصه توضیح می دهد که کارمند چه کاری باید انجام دهد و چگونه باید انجام دهد. اگرچه به ارزیابی
یک شغل می پردازد، اما هیچ ارتباطی با بهبود کیفیت در عملیات ندارد.مدیریت کیفیت فراگیر کارکنان را فقط به یک شغل خاص
محدود نمی کند. این مفهوم فضا را برای وظایف اضافی همراه با وظایف شغلی اصلی باز می گذارد. در حالی که در مورد تحلیل شغل
این موضوع صادق نیست.تحلیل شغل به سادگی ارزش یک شغل را اندازه گیری می کند و وظایف مرتبط با آن را تعیین می کند.
کارمندان تشویق نمی شوند که سایر بخش های عملیاتی را کشف کنند. در عوض، آن ها فقط باید کار اختصاص داده شده را انجام
دهند.
اهمیت تحلیل شغل
مطابقت ندارد. آن ها به طور همزمان عمل نمی کنند، زیرا بر تئوری های کامالً متفاوتی تمرکز دارند و بر اساس مدل های مختلف عمل می کنند. اما این بدان معنا نیست که تحلیل شغل در دنیای امروز اهمیت خود را از دست داده است.این فرآیند اهمیت خاص
خود را دارد و همچنان باید انجام شود زیرا اطالعات اساسی مربوط به مشاغل خاص را ارائه می دهد و به مدیران در فرآیند
تصمیم گیری کمک می کند.تحلیل شغل به سایر فرآیندهای مدیریت از جمله استخدام و انتخاب، ارزیابی شغل، ارزیابی عملکرد،
نیازسنجی آموزشی و توسعه و همچنین تنظیم ورود استعدادها به سازمان و کمک به جذب و جلب استعداد برای همکاری با
سازمان کمک می کند.